دیروز ملتمسانه نگاهت را جستجو کردم
زیر درخت بلوط را
زیر کاج را
و حتی زیر سایه درخت دلتنگی را
اما نبودی
و ندیدی که من
چگونه جنگ لحظه را برای سبقت گرفتن از هم را به تماشا نشسته بودم
نبودی و ندیدی مجمری خورشید نام در فراق تو گداخته بود من آرامتر از شمع
می سو ختم
تو مرا سهم بودی
غم بودی لبخند بودی قهقهه بودی زاری ماتم بودی
و حال بی تو
بی همه ام سرد سرد همچون
فرو مرده دمی از تن باد
و این است بی تو بودن من
کولی شبگرد تنهاییم
دیشب نیامد و من چشمهایت را
از موزه عشقم به عاریت گرفته ام
برای فالی دوباره
ها؟
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟