فلاسفه ایران , فلاسفه یونان

فلاسفه ایران , فلاسفه یونان

فلاسفه ایران , فلاسفه یونان , معنی فلاسفه , کتاب های فلاسفه , بزرگترین فیلسوفان جهان , فیلسوفان تاریخ, فیلسوفان بزرگ معاصر , فیلسوفان اسلامی , فیلسوف حکیم ارد بزرگ , کنفوسیوس
فلاسفه ایران , فلاسفه یونان

فلاسفه ایران , فلاسفه یونان

فلاسفه ایران , فلاسفه یونان , معنی فلاسفه , کتاب های فلاسفه , بزرگترین فیلسوفان جهان , فیلسوفان تاریخ, فیلسوفان بزرگ معاصر , فیلسوفان اسلامی , فیلسوف حکیم ارد بزرگ , کنفوسیوس

سخنان ارد حکیم و دیگر بزرگان جهان

 
هیچ گاه از داشتن دشمن نترس ، از انجام ندادن درست آرمان های خویش بترس . حکیم ارد بزرگ


میان گام نخست و آرمان ، بازه ای نیست ، آنچه داریم ، اندازه نیروی کنونی ماست . حکیم ارد بزرگ


کمر راه هم ، در برابر آرمان خواهی برآزندگان خواهد شکست . حکیم ارد بزرگ


اگر آرمان زندگی خویش را بدانیم ، هر دم از خانه این و آن ، سر در نمی آوریم . حکیم ارد بزرگ


در دوران زندگی ، تنها زمان هایی برایمان ارزشمند است ، که آرمانی را پیگیری می کنیم . حکیم ارد بزرگ


کسی که اندیشه اش ، بازیچه اخبار پراکنده و روزانه است ، هیچ گاه فرصت درست فکر کردن به آرمان زندگی خویش را ندارد . حکیم ارد بزرگ


خوی آدمی ، همواره در پی دگرگونی و آرمانگرایی است . حکیم ارد بزرگ


بزرگترین کجرویها را زمانی انجام می دهیم ، که فکر می کنیم دیگر چیزی برای از دست دادن نداریم . حکیم ارد بزرگ


برای رسیدن به آرمان ، باید از همه نیروهایمان بهره بگیریم ، هر بار که به در بسته ایی رسیدیم ، نباید خویشتن را سرزنش کنیم . حکیم ارد بزرگ


گام بردار ، راه های تازه ، در آرزوی رسیدن قدم های ما هستند . حکیم ارد بزرگ


دشمن ابزار نابود ساختن آدمی را ، در درون سرای او جست و جو می کند .  حکیم ارد بزرگ


بزرگترین کارخانه نابودی توانمندی ها ، آیین آموزشی نادرست است.  حکیم ارد بزرگ


هیچ پیروزی و شکستی ، همیشگی نیست . حکیم ارد بزرگ


بیچاره مردمی که قهرمان ندارند . حکیم ارد بزرگ


آدم شایسته ، کسی است که با وجود داشتن دلی خونین از نامردمی ها ، باز هم مهربان است و یاور . حکیم ارد بزرگ


حکیم ارد بزرگ ، ارد بزرگ ، ارد بزرگ ویکیپدیا ، عکس جملات ارد بزرگ , عکس سخنان ارد بزرگ ,حکیم ارد بزرگ کیست ؟ ، درباره ارد بزرگ

 با بازگویی رخدادهای بد زندگی ، خویش را نیازاریم .  حکیم ارد بزرگ



ضعیفالاراده کسی است که با هر شکستی بینش او نیز عوض شود. ادگارآلنپو

 

به جای اینکه به تاریکی لعنت بفرستی یک شمع روشن کن. ضربالمثل چینی

 

زیاده روی در سوگواری درگذشتگان ، خردمندانه نیست . حکیم ارد بزرگ 



برگرداندن تصاویر آویخته بر دیوار، مسیر تاریخ را دگرگون نمى کند. جواهر لعل نهرو

 

با اندیشه آشفته دانش آموختن در گردباد آتش افروختن است . رومارسس



نا امیدی و افسردگی ، تنها بن بست زندگیست . حکیم ارد بزرگ

 

زندگی یک هدیه است: به ما حق ویژه، فرصت و مسؤولیت میدهد؛ باید به ازای آن، چیزی بازگردانیم و آن «خودِ اصلاحشده» ماست. تونی رابنیز

 

بیشتر مردم به آزادی علاقه چندانی ندارند چون آزادی مستلزم و متضمن مسؤولیت است و بیشتر مردم از مسؤولیت واهمه دارند. زیگموند فروید

 

جریان های آلوده ، به مرداب خواهند رسید و سخن گفتن از آنها، زندگیمان را تباه می سازد .  حکیم ارد بزرگ



در تئوری اگر به انسان در برابر اعمالش مسؤولیت بدهید، در آن صورت حق انتخاب دارد که قبول کند یا نکند. دیوید گاور

 

من آمدهام که مسؤولیت کارهایی را که کردهام بر عهده بگیرم. من مسؤولیت کاری را که نکردهام، نمیپذیرم . الیور نورث


حکیم ارد بزرگ ، ارد بزرگ ، ارد بزرگ ویکیپدیا ، عکس جملات ارد بزرگ , عکس سخنان ارد بزرگ ,حکیم ارد بزرگ کیست ؟ ، درباره ارد بزرگ

 

اراده، یکی از عوامل عمده ایمان است. پاسکال

 

خنده راستین زیباست و نوای زندگیست . حکیم ارد بزرگ



تمایلات خود را میان دو دیوار محکم « اراده » و « عقل » حبس کنید. ارسطو

 

کسی که به خود اطمینان دارد به تعریف کسی احتیاج ندارد. گوستاو لوبون



دوستی و مهر ، امید می آفریند و امید نیاز زندگیست . حکیم ارد بزرگ

 

اولین مرحله انجام کار خیر، تمایل به آن است. رولند هیل

 

مسؤولیت دوش به دوش قدرت و لیاقت [ظرفیت] حرکت میکند. جوسیا گیلبرت هولاند

 

آدمیان تنها با مهر ، به یکدیگر گره می خورند . حکیم ارد بزرگ



مردم از هیچ چیز به اندازه مسؤولیت وحشت ندارند؛ با وجود این هیچ چیز به اندازه مسوولیت در دنیا باعث پیشرفت انسان نمیشود. فرانک کرین


حکیم ارد بزرگ ، ارد بزرگ ، ارد بزرگ ویکیپدیا ، عکس جملات ارد بزرگ , عکس سخنان ارد بزرگ ,حکیم ارد بزرگ کیست ؟ ، درباره ارد بزرگ

 

وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد ، دلیلش آن است که شما هم چیز زیادی از او نخواسته اید . مارسل پیره وو

 

توهین ها مانند سکه تقلبی اند . ما ناگزیریم آنها را بشنویم ، ولی مجبور نیستیم قبولشان کنیم . رسورجن



نامداری ، بی نیک نامی ، به پشیزی نمی ارزد . حکیم ارد بزرگ

 

قبل از ازدواج درباره تربیت اطفال شش نظریه داشتم ، حالا شش فرزند دارم ولی دارای هیچ گونه نظریه ای نیستم . روچستر

 

دوست زمان احتیاج، دوست حقیقی است. ضرب المثل انگلیسی

 

آدم ها ، یکی از میوه های بسیار بسیار کوچک درختان گیتی هستند . حکیم ارد بزرگ



خدایا هنر چقدر بلند و عمر چه اندازه کوتاه است. گوته

 

نزدیک ترین چیزها مرگ و دورترین چیزها آرزوست. سقراط

 


حکیم ارد بزرگ ، ارد بزرگ ، ارد بزرگ ویکیپدیا ، عکس جملات ارد بزرگ , عکس سخنان ارد بزرگ ,حکیم ارد بزرگ کیست ؟ ، درباره ارد بزرگ



حافظه گنجینه ای است که باید در آن سرمایه گذاری کنیم تا بتوانیم کمکی را که به آن نیاز داریم از آن دریافت کنیم . روو

 

پدران و مادران شایسته ، سنگ صبور فرزندان خویش هستند .  حکیم ارد بزرگ



با شلاق اراده می توان اسبی وحشی و سرکش را رام کرد . راسین

 

انسان در هر کار باید بداند کجا باید ترمز کرد . ضرب المثل فرانسوی

 

ادبیات درست ، نخستین نشان یک سیاستمدار خوب است .  حکیم ارد بزرگ



انسان محل اشتباه و فراموشکاری است . بنیامین فرانکلین

 

آدم ها فقط در یک چیز مشترکند : متفاوت بودن . رابرت زند

 

کوروش ، داریوش ، نادر و ابوعلی سینا و ... مرده اند ، از جنازه آنها چه می خواهید ؟ اگر به آن میزان زمانی که صرف تعریف و تمجید آنها می کنید را صرف تشویق زندگان می کردید امروز کشوری بسیار آبادتر و هزاران هزار چهره فاخر داشتیم . حکیم ارد بزرگ



با دیگران آنگونه رفتار کن که میخواهی با تو رفتار شود . براون

 

لبخند، حتی زمانیکه بر لبان یک مرده می نشیند ، بازهم زیباست . کریستیان بوبن

 

"سیزده به در" واژه کوچک شده "سیزده به دره" است ، به مفهوم سفر در روز سیزده فروردین ، به دره و دشت است . برای پایکوبی و شادی ... این روز زیبا ، نحس نبوده و نیست ... می توان در خانه ماند و شاد بود و یا باز می توان در شادی با همگان همراه بود و به دره و رودخانه رفت ... حکیم ارد بزرگ



هر شکست لااقل این فایده را دارد که انسان یکی از راههایی را که به شکست خوردن منتهی می شود را می شناسد. لاورنس

 

تو چیزها را می بینی و می پرسی: چرا؟ من خواب چیزهائی را که وجود ندارند می بینم و می گویم: چرا که نه؟ جرج برنارد شاو

حکیم ارد بزرگ , ارد بزرگ ویکیپدیا  , جملات ناب از رهایی , حکیم ارد بزرک , جملات زیبا برای پیروزی  , جملات ناب ناب , سخنان ناب , حکیم اورود بزرگ , سخنان ناب بزرگی , تحصیلات ارد بزرگ , شکست و پیروزی , پند ناب و نیکو , www.عکس های کودکی پروفسور اسماعیل اف.com  , کتابهای حکیم ارد بزرگ , پیروزی و شکست  , جملات سیاسی ارد بزرگ  , great orod world foundation  , جملات ناب افلاطون  , حکیم اردبزرگ ویکیپدیا  , اردبزرگ , تصاویرموفقیت.درسی , great orod wiki , حکیم ارد بزرک , جمله ناب شکفت اور


سرزمین شاد را ، هیچ شکستی ، ناتوان نمی سازد . حکیم ارد بزرگ Great Orod - Philosopher

حکیم ارد بزرگ ,ارد بزرگ,great orod,hakim orod bozorg,mojtaba shoraka,حکیم ارد بزرگ , استاد شرکاء , مجتبی شرکا,بزرگترین فیلسوف معاصر,استاد ارد بزرگ,دانشمند ارد بزرگ,بزرگترین اندیشمند جهان,بزرگترین متفکر جهان,بزرگترین فیلسوف تاریخ

 
کوشش اولین وظیفه انسان است . یوهان ولفگانگ فون گوته  Johann Wolfgang von Goethe

 
اگر مردم مرا نشناسند غصه نخواهم خورد ولی من اگر مردم را نشناسم افسرده خواهم شد. کنفوسیوس

 
ماندگارترین نوا ، آهنگ مهربانی است . حکیم ارد بزرگ Great Orod - Philosopher


رضایت وجدان بالاترین مرتبه است . ژول سیمون


ترقیات بشر ، زاده عمل و کار انسان است. ناپلئون بناپارت Napoleon Bonaparte


رمز آزاد کردن نیروهای واقعی آن است که هدفهای هیجان آوری برای خود قرار دهید که حقیقتاٌ نیروی خلاقه را در شما زنده کند و محرک شور و شوق باشد. آنتونی رابینز Anthony Robbins

 
مردی که نفس و مهر یک زن ، همراهی اش نمی کند ، همواره خویشتن را می خراشد . حکیم ارد بزرگ Great Orod - Philosopher


عاشق هر که هستید ، با وفاداری به او عشق بورزید . باربارا دی آنجلیس Barbara De Angelis

 
باید از بدی کردن بیشتر بترسیم تا بدی دیدن. ابوالعلا
 

پس از بررسی همه واقعیت ها تصمیم بگیرید . هاوکز

 
هیچ حزب سیاسی نمی تواند ، برنامه نابودی دیگر احزاب و بلعیدن آنها را داشته باشد . حکیم ارد بزرگ Great Orod - Philosopher


هیچ چیز مثل احسان ، انسان را سیر نمی کند . ارسطو

 
دنیا از آن کسانی است که حرارت و انرژی دارند. ناپلئون بناپارت Napoleon Bonaparte


جسجو کنید و همیشه در حستجو باشید . تولستوی


یک آموزگار می تواند ، با رفتار و گفتارش کشوری را دگرگون سازد . حکیم ارد بزرگ Great Orod - Philosopher


مهربانی مانند بذر گندم کاشتن است که بعد افزایش می یابد. مثل افریقائی


صرفه جوئی خود یکی از منابع مهم درآمد است. الکساندردوما


هرچه بیشتر فکر می کنیم ، بهتر می فهمیم که هیچ نمی دانیم. ماری ولتر


آسودگی دیگران ، بخشی از آرامش و رفاه ماست . حکیم ارد بزرگ Great Orod - Philosopher


تنها راه به وجود آوردن تغییرات مستمر در زندگی داشتن یک هدف دراز مدت است آنتونی رابینز Anthony Robbins

 
اگرآنچه انجام می دهید،ناحق باشد،موفقیتی کسب نخواهید کرد. توماس کارلایل


خود را به هوس نزدیک مکن که خرد از تو روی بر می تابد. بزرگمهر حکیم Bozorgmehr Hakim

 
نقد کننده دانا ، نگاهی سیاه و یا سپید ندارد ، او توامان درستی و نادرستی هر کاری را می بیند و از هر دوی آنها سخن می گوید .  حکیم ارد بزرگ Great Orod - Philosopher   


بسیاری از ما (بد حال) بودن را طبیعی می دانیم ، اما برای خوشحال بودن باید دلیلی داشته باشیم. اما شما برای احساس خوشحالی به هیچ بهانه ای نیاز ندارید.می توانید هم اکنون تصمیم بگیرید که خوشحال باشید ، به این دلیل ساده که زنده اید ، به این دلیل که چنین می خواهید . لزومی ندارد که منتظر چیزی یا کسی باشید! . آنتونی رابینز Anthony Robbins

 
هرگز اجازه ندهید ترس شما را به ” بی تفاوتی ” سوق دهد . باربارا دی آنجلیس Barbara De Angelis

 
آدم های فرهمند ، پیوسته بدنبال آغازهای شیرین هستند ، تا از آن بزم و جشن بسازند .  حکیم ارد بزرگ Great Orod - Philosopher  


فقط مرد عاقل ، ثروتمند واقعی است. مثل اسپانیائی

 
از پشت عینک طلا دیدگان درخشش ندارند. آناتول فرانس
 

شادم از اینکه هیچگاه ، کارمند دولت نشدم . حکیم ارد بزرگ Great Orod - Philosopher  


برخی کتب را باید چشید، بعضی را باید بلعید و قلیلی را باید جوید و هضم کرد. فرانسیس بیکن


کارنه فقط هزینه زندگی را تأمین می کند، بلکه زندگی کردن را هم به انسان می آموزد. هنری فورد Henry Ford
 

نخستین گام در راه پیروزی ، آموختن ادب است و نکوداشت دیگران . حکیم ارد بزرگ Great Orod - Philosopher  


مهربانی حکمت است و هیچکس نیست که در زندگانی بدان نیاز نداشته باشدو باید آنرا بیاموزد. بایلی
 

طوری زندگی کنید که دائماٌ احساس لذت فراوان کنید و کمتر دچار رنج شوید . آنتونی رابینز Anthony Robbins
 

سرزمین شاد را ، هیچ شکستی ، ناتوان نمی سازد . حکیم ارد بزرگ Great Orod - Philosopher  

 

حکیم ارد بزرگ ,ارد بزرگ,great orod,hakim orod bozorg,mojtaba shoraka,حکیم ارد بزرگ , استاد شرکاء , مجتبی شرکا,بزرگترین فیلسوف معاصر,استاد ارد بزرگ,دانشمند ارد بزرگ,بزرگترین اندیشمند جهان,بزرگترین متفکر جهان,بزرگترین فیلسوف تاریخ

 

 

چو پیگ و نامهء رامین در آمد

طرافى از دل ویسه بر آمد

دلش داد اندر آن ساعت گوایى

که رامین کرد با او بى وفایى

چو موبد نامهء رامین بدو داد

درخش حسرت اندر جانش افتاد

ز سختى خونش اندر تن بجوشید

ولیکن راز از مردم بپوشید

لبش بود از برون چون لاله خندان

شده دل زاندرون چون تفته سندان

چو مینو بود خرم از برونش

چو دوزخ بود تفسیده درونش

به خنده مى نهفت از دلش تنگى

به رهوارى همى پوشید لنگى

رخش از نامه خوندن شد زریرى

که خود دانست کم مایه دبیرى

بدو گفت از خدا این خواستم من

که روزى گم کند بازار دشمن

مگر شاهم دگر زشتى نگوید

بهانه هر زمان بر من نجوید

بدین شادى به درویشان دهم چیز

بسى گوهر به آتشگه برم نیز

هم او از غم برست اکنون و هم من

بیفتاد از میان بازار دشمن

کنون اندر لهانم هیچ غم نیست

که جانم راز بیم تو ستم نیست

من اندر کام و ناز و بخت پیروز

نه خوش خوردم نه خوش خفتم یکى روز

کنون دلشاد باشم در جوانى

به آسانى گذارم زندگانى

مرا گر مه بشد ماندست خورشید

همه کس را به خورشیدست امید

مرا از تو شود روشن جهان بین

چه باشد گر نبینم روى رامین

همى گفت این سخن دل با زبان نه

سخن را آشکارا چون نهان نه

چو بیرون رفت شاه او را تب آمد

ز تاب مهر جانش بر لب آمد

دلش در بر تپان شد چون کبوتر

که در چنگال شاهین باشدش سر

چکان گشته ز اندامش خوى سرد

چو شمنم کاو نشیند بر گل زرد

سهى سروش چو بید از باد لرزان

ز نرگس بر سمن یاقوت ریزان

به زرین یاره سیمین سینه کوبان

به مشکین زلف خاک خانه روبان

همى غلتید در خاک و همى گفت

چه تیرست این که آمد چشم من سفت

چه بختست این که روزم را سیه کرد

چه روزست این که جانم راتبه کرس

بیا اى دایه این غم بین که ناگاه

بیامد مثل طوفان از کمینگاه

ز تخت زر مرا در خاک افگند

خسک در راه صبر من پراگند

تو خود دارى خبر یا من بگویم

که از رامین چه رنج آمد به رویم

بشد رامین و در گوراب زن کرد

پس آنگه مژدگان نامه به من کرد

که من گل کشتم و گل پروریدم

ز مرود و سوسن و خیرى بریدم

به مرو اندر مرا اکنون چه گویند

سزد ار مرد و زن بر من بمویند

یکى درمان بجو از بهر جانم

که من زین درد جان را چون رهانم

مرا چون این خبر بشنید بایست

گرم مرگ آمدى زین پیش شایست

مرا اکنون نه زر باید نه گوهر

نه جان باید نه مادر نه برادر

مرا کام جهان با رام خوش بود

کنون چون رام رفت از کام چه سود

مرا او جان شیرین بود و بى جان

نیابد هیچ شادى تن ز گیهان

روم از هر گناهى تن بشویم

وز ایزد خویشتن را چاره جویم

به درویشان دهم چیزى که دارم

مگر گاه دعا باشد یارم

به لابه خواهم از دادار گیهان

که رامین گردد از کرده پشیمان

به تارى شب به مرو آید ز گوراب

ز باران ترّ بفسرده برو آب

تنش همچون تن من سست و لرزان

دلش همچون دل من زار و سوزان

گه از سرماى سخت و گه تیمار

همى خواهد ز ویس و دایه زنهار

ز ما بیند همین بد مهرى آن روز

که از وى ما همى بینیم امروز

خدایا داد من بستانى از رام

کنى او را چو من بى صبر و آرام

جوابش داد دایه گفت چندین

مبر اندوه کت بردن نه آیین

مخور اندوه و بزادى از دلت زنگ

به خرسندى و خاموشى و فرهنگ

تن آزاده را چندین مرنجان

دل آسوده را چندین مپیچان

مکن بیداد بر جان و جوانى

که جان را مرگ به زین زندگانى

ز بس کاین روى گلگون را زنى تو

ز بس کاین موى مشکین را کنى تو

رجى نیکوتر از باغ بهشتى

چو روى اهرمن کردى به زشتى

جهان چندان که دارى بیش باید

ولیک از بهر جان خویش باید

هر آن گاهى که نبود جان شیرین

مه دایه باد و مه شاه و مه رامین

چو بسپردم من اندر تشنگى جان

مبادا در جهان یک قطره باران

هر آن گاهى که گیتى گشت بى من

مرا چه دوست در گیتى چه دشمن

همه مردان به زن دیدن دلیرند

به مهر اندر چو رامین زود سیرند

گر از تو سیر شد رامین بد مهر

که رویت را همى سجده برد مهر

ز مهر گل همیدون سیر گردد

همین مومین زبان شمشیر گردد

اگر بیند هزاران ماه و اختر

نیاید زان همه نور یکى خور

گل گورابى ار چه ماهرویست

به خوارى پیش تو چون خاک کویست

نکوتر زیر پاى تو ز رویش

چو خوشتر خاک پاى تو ز بویش

چو رامین از تو تنها ماند و مهجور

اگر زن کردى زى من بود معذور

کسى کز بادهءخوش دور باشد

اگر دردى خورد معذور باشد

سمن بر ویس گفت اى دایه دانى

که گم کردم به صبر اندر جوانى

زنان را شوهرست و یار برسر

مرا اکنون نه یارست و نه شوهر

اگر شویست بر من بدگمانست

وگر یارست با من بدنهانست

ببردم خویشتن را آب و سایه

چو گم کردم ز بهر سود مایه

بیفگندم درم از بهر دینار

کنون بى هردوان ماندم به تیمار

مده دایه به خرسندى مرا پند

که بر آتش نخسپد هیچ خرسند

مرا بالین و بستر آتشین است

بر آتش دیو عشقم همنشین است

بر آتش صبر کردن چون توانم

اگر سنگین و رویینست جانم

مرا زین بیش خرسندى مفرماى

به من بر باد بیهوده مپیماى

مرا درمان نداند هیچ دانا

مرا چاره نداند هیچ کانا

مرا صد تیر زهر آلوده تا پر

نشاند این پیگ واین نامه به دل بر

چه گویى دایه زین پیگ روان گیر

که نه گه بر دلم زد ناوک تیر

ز رام آورد مشک آلود نامه

برد از ویس خون آلود جامه

بگریم زار برنالان دل خویش

ببارم خون دیده بر دل ریش

الا اى عاشقان مهرپرور

منم بر عاشقان امروز مهتر

شما را من ز روى مهربانى

نصیحت کرد خواهم رایگانى

نصیحت دوستان از من پذیرید

دهم پند شما گر پند گیرید

مرا بینیدحال من نیوشید

دگر در عشق ورزیدن مکوشید

مرا بینید و خود هشیار باشید

ز مهر ناکسان بیزار باشید

نهال عاشقاى در دل مکارید

و گر کارید جان او را سپارید

اگر چونانکه حال من ندانید

به خون بر رخ نوشتستم بخوانید

مرا عشق آتشى در دل برافروخت

که هر چند بیش کشتم بیشتر سوخت

جهان کردم ز آب دیده پر گل

نمود از آب چشمم آتش دل

چه چشمست این که خوابش نگیرد

چه آبست این کزو آتش نمیرد

مرا پروردن باشه بدى آز

بپروردم یکى باشه به صد ناز

به روزش داشتم بر دست سیمین

شبش هرگز نبستم جز به بالین

چو پر مادر آوردش بیفگند

دگر پرها بر آورد و پر آگند

بدانست او ز دست من پریدن

به خود کامى سوى کبگان دویدن

گمان بردم که او گیرد شکارى

مرا باشد همیشه غمگسارى

یکى ناگه ز دست من رها شد

به ابر اندر ز چشم من جدا شد

کنون خسته شدم از بس که پویم

نشان باشهء گم کرده جویم

دریغا رفته رنج و روزگارم

دریغا این دل امیدوارم

دریغا رنج بسیارا که بردم

که خود روزى ز رنجم بر نخوردم

بگردم در جهان چون کاروانى

که تا یابم ز گمگشته نشانى

مرا هم دل بشد هم دوست از بر

نباشم بى دل و بى دوست ایدر

کنم بر کوهساران سنگ بالین

ز جور آن دل چون کوه سنگین

دل از من رفت اگر یابم نشانش

دهم این خسته جان را مژدگانش

مرا تا جان چنین پر دود باشد

دلم از بخت چون خشنود باشد

منم کم دوست ناخشنود گشتست

منم کم بخت خشم آلود گشتست

مرا بى کارد اى دایه تو کشتى

که تخم عشق در جانم بکشتى

درین راهم تو بودى کور رهبر

چو در چاهم فگندى تو بر آور

مرا چون از تو آمد درد شاید

که درمانم کنون هم از تو آید

بسیچ راه کن بر خیز و منشین

ببر پیغام من یک یک به رامین

بگو اى بدگمان بى وفا زه

تو کردى بر کمان ناکسى زه

تو چشم راستى را کور کردى

تو بخت مردى را شور کردى

تو از گوهر چو گزدم جان گزایى

به سنگ ار بگذرى گوهر نمایى

تو مارى از تو ناید جز گزیدن

تو گرگى از تو ناید جز دریدن

ز طبع تو همین آید که کردى

که با زنهاریان زنهار خوردى

اگر چه من ز کارت دل فگارم

بدین آهوت ارزانى ندارم

مکن بد با کسى و بد میندیش

کجا چون بد کنى آید بدت پیش

اگر یکسر بشد مهرم ز یادت

میان مهربانان شرم بادت

بدین زشتى که از پیشم برفتى

فرامش کردى آن خوبى که گفتى

چو برگ لاله بودت خوب گفتار

به زیر لاله در خفته سیه مار

اگر تو یار نو کردى روا باد

ز گیتى آنچه مى خواهى ترا باد

مکن چندین به نومیدى مرا بیم

آ هر کاو زو بیابد بفگند سیم

اگر تو جوى نو کندى به گوراب

نباید بستن از جوى کهن آب

وگر تو خانه کردى در کهستان

کهن خانه مکن در مرو ویران

به باغ ار گل بکشتى فرخت باد

ز مرزش بر مکن آزاده شمشاد

زن نو با دلارام کهن دار

که هر تخمى ترا کامى دهد بار

همى گفت این سخنها ویس بتروى

زهر چشمى روان بر هر رخى جوى

تو گفتى چشم بود ابر نوروز

همى بارید بر راغ دل افروز

دل دایه بر آن بت روى سوزان

همى گفت اى بهار دلفروزان

مرا بر آتش سوزنده منشان

گلاب از دیده بر گلنار مفشان

که اکنون من بگیرم ره به گوراب

بوم در راه چون ره بى خور و خواب

کنم با رام هر چارى که دانم

مگر جان ترا زین غم رهانم